سندس در جست و جوی حقیقت

*اَللّهُم اجْعَلْ فی قَلبی نَوراً وَ بَصَراً وَ فَهماً و عِلماً*

بسم الله الرحمن الرحیم
گردش روزگار اخلاقهای بدم را یکی یکی برایم رو میکند. به تازگی متوجه شدم  «تسلیم شدن» در برابر شرایطم جزء اخلاقهای بدم شده است. دیگر برای تغییر شرایط دست و پا نمیزنم و تلاش نمی‌کنم. با اولین اجازه خواستن و جواب منفی شنیدن، سرم را به نشانه تسلیم پایین می‌اندازم و تمام. علت و چرایی جوابِ «نه» را نمیپرسم. گاهی حتی می‌دانم قرار است جواب منفی بشنوم بنابراین موضوع را به صورت سوالی مطرح نمی‌کنم و فقط ماجرا و قضیه را توضیح می‌دهم بدون اینکه بپرسم اجازه دارم بروم یا انجام بدهم. فقط می‌گویم که در جریان باشند. قبلاً کلی صحبت میکردم، دلیل می‌آوردم، برای جوابِ نه دلیل می‌خواستم، دو سه روز پیگیری می‌کردم. اما حالا یک سوال و یک جواب که پنج دقیقه هم طول نمی‌کشد.
بیشترین جایی که این اخلاق بد رنجم می‌دهد و آزار میبینم این روزهاست که همه برای رفتن به زیارت اربعین، خودشان را به آب و آتش میزنند و من بی حرکت نشسته‌ام دیگران و تلاششان را تماشا می‌کنم.
دیگر شور و هیجان سالهای قبل را ندارم. دیگر سِر شده‌ام. بی حس شده‌ام. می‌گویم قرار است که جور نشود و همین شُلَم می‌کند. بی‌حال و بی تفاوتم می‌کند. 😔😔

خدایا! ممنونم که انقدر زود نشانم دادی...

نوشته شده در سه شنبه نهم مهر ۱۳۹۸ساعت توسط سندس|

بسم الله الرحمن الرحیم

بعضی احوالاتم نگران کننده است. مدام به خودم میگویم: «به این احوالت میدان نده! محلش نگذار». درست مثل این روزها که آدم زده شده ام. یعنی حوصله آدمها را ندارم. دلم نمیخواهد آدم زیاد ببینم. دلم نمیخواهد کسی با من حرف بزند برایم خاطره تعریف کند و از من سوال بپرسد (البته در بقیه روزهای سال هم دلم نمیخواهد کسی ازم سوال بپرسد! :l). اینها احوالات خوبی نیستند. میدانم موقتی است. اما نگرانم که نکند این موقتی بودن ادامه دار باشد. حدس میزنم که به خاطر بیماری باشد. مریضی وقتی طولانی شود آدم ضعیف میشود. ضعف جسمی باعث ضعف روحی هم میشود. مدام میخواهم با این احوال مبارزه کنم. خودم را میبندم به مقویجات. اما کارگر نمی افتد. آدمها را میبینم و معاشرت میکنم اما نمیدانم در مقابل حرفها و هیجانها و نظراتشان چه واکنشی نشان دهم. فقط شنونده ام. از اینستا بدم آمده. حوصله پیامرسان ها را ندارم. میدانم همه این حسها به خاطر حالم هست. امیدوارم هرچه زودتر خوب شوم. سرفه دست از سرم بردارد. این چند روز حسابی فهمیدم که سلامتی همه احوال آدم را تحت الشعاع خودش قرار میدهد.

نوشته شده در پنجشنبه چهارم مهر ۱۳۹۸ساعت توسط سندس|


آخرين مطالب
» ...
» اعتراف و توبه
» پر از سؤال
» دام برای خودم سوخت
» اعتماد به نفس
» از غصه هایم
» محله، وطن، غزه...
» وبلاگ خوانی
» تِم ماه رمضان ١۴٠٢
» یک روز در اینستاگرام

Design By : Pichak